سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه هایم برای تو

از اولین جملت فهمیده بودم زود

عشقای قبل از تو

سوء تفاهم بود

اونقدر می خوامت

همه باهات بد شن

با حسرت هر روز از

کنار ما رد شن...

حالم عوض میشه

حرف تو که باشه...


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/23ساعت 3:17 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

من ماله یه دنیای کوچیکم

 

دنیایه کوچیکی که تاریکه

 

دورم که باشم از تو می دونم

 

به دوریه تو خیلی نزدیکم

 

تقویم من هر روز غم داره

 

هر روز صد تا متهم داره

 

دنیام پر از فردا و دیروزه

 

تقویم من امروز و کم داره

 

صحبت سر امروز و فردا نیس

 

تو دنیایه تو واسه من جا نیس

 

هرجایه این کابوس و می گردم

 

انگیزه ای به اسم رویا نیس

 

پیراهن بارون و می پوشم

 

دنیا رو میگیرم در آغوشم

 

اما چه آسون میرم از یادت

 

وقتی میگی یادت فراموشم

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/23ساعت 12:32 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

تو لحظه های داغونی

فقط

یه نفر می تونه آرومت کنه

اونم

کسیه که

داغونت کرده ...


نوشته شده در دوشنبه 91/12/21ساعت 8:1 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

 

قرار بود بمــــــــونی کنار غـــرورم

نگـــــــــــــو قسمتم اینه

نگو از تو دورم ..

قرار بود بیـــای تویه بی کسی هام

یه کاری کنی

واسه

دلواپسی هام

چقدر بغض کردم کنارم نبودی...

هزار بار دلم خواست ببارم

نبودی..

نبـــــــــودی ببینی چقدر سوت و کورم

چقدر بی قرارم

چقدر بی عبورم

خودت نیستی

اما ؛

غمت روبه رومه

می خندم به بغضی که تویه گلومه

دیگه هیچ امیدی به برگشتنت نیست

اینو من نمیگم

خط

جاده میگه ...

 


نوشته شده در دوشنبه 91/12/21ساعت 1:11 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |


قرارمون نبـــــــــود تنها  بری تو ...

قرارمون نبـــــــــود بی تو بمونم ...

قرارمون نبـــــــــود فاصله باشه...

قرارمون نبـــــــــود بی تو بخونم...

خداحافظِ تو.....

با اینکه هنوزم میمیرم برات ...

خدا حافظِ تو ...

می سوزونتم آتیش خاطرات...

خداحافظِ تو....

تا قلبم به تنهـــــــایی عادت کنه...

تا اشکم به چشمام خیانت کنه ...

خداحافظِ تو.....

نوشته شده در شنبه 91/12/19ساعت 9:48 صبح توسط سپیده نظرات ( ) |

 

دنیا ، دنیای ریاضیات است ... !

 

وقتی عشق را تقسیم کردند ؛

 

تو خارج قسمت من شدی ... !!


نوشته شده در جمعه 91/12/18ساعت 6:11 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

 

دلم برای لمس نگاهت ،

 

سخت دلتنگی می کند

 

به کدامین بهانه ،

 

حواسش را پرت کنم ؟! ....


نوشته شده در جمعه 91/12/18ساعت 6:2 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

 

باور کن خیلی حرف است

 

وفادار دست هایی باشی ؛

 

که یکبار هم لمسشان نکرده ای ...


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/16ساعت 4:28 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |


لج می کنم ...

بد اخلاق می شوم ...

دست خودم نیست ؛

تو که نباشی

زندگی باید به کام من تلخ شود .

نوشته شده در یکشنبه 91/12/13ساعت 9:4 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

 

من از تو یاد گرفتم


تمامه زندگیمو


حالا با کی بگم این قصه ی وابستگیمو


رو دوش کی بزارم


یه دنیا خستگیمو ...


باید کاری کنی تو ؛


که باز مثل قدیما


بهم خیره بشن چشمای خیس و اشکیه ما


همین امشب که تنهام


باید برگردی اینجا....


باید کاری کنی آروم بگیرم


باید یک لحظه دستاتو بگیرم ... .


نوشته شده در شنبه 91/12/12ساعت 11:39 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak