سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه هایم برای تو

اشک هایی که بی هوا رو گونه هام میریزه

قلبی که از همه ی خاطره هات لبریزه

دلی که میخواد بمونه ، تنی که باید بره

حرفی که تو دلمه ... اما ندونی بهتره

بی خیال حرفایی که تو دلم جا مونده

بی خیال قلبی که اینهمه تنها مونده

آخه دنیای تو ، دنیای دلهای سنگیه

واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه

مثل تنهایی می مونه با تو همسفر شدن

توی شهر عاشقی ، بیخودی دربه در شدن

حال و روزمُ ببین تا که نگی تنها رفت

اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت

نوشته شده در شنبه 92/2/14ساعت 11:31 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

تــــو چـــه میدانــــی از سکـــــوت عـشـق وقتـــــی؛

تمـــــام بـــــی مهــــری هــــایت را

ســـــــرد بودنت را

سکـــــوت میکنـــــم.

و هنـــــوز

ابلهـــــانــه

تــــو بهتــــریـــن منی.....!

 


نوشته شده در یکشنبه 92/2/8ساعت 11:27 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

خیـــــال آمدنت !

 

دیشبـــم به ســـــــــر می زد

 

نیامدی که ببینی ...

 

دلــــــــم !

 

چـه پـــــــــر می زد...

 


نوشته شده در یکشنبه 92/2/1ساعت 12:5 صبح توسط سپیده نظرات ( ) |

دلم برای یواشکی ها مان تنگ شده !!! . . .

 

یواشکی حرف زدن شبونه تا صبح!!

 

برای بوسه های پشت گوشی!!

 

با صدای آهسته گفتن

 

"دوستت دارم "!!...

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/1/22ساعت 5:52 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

تو رو آرزو نکردم

 

این یعنی نهایت درد

 

خیلی چیزا هست تو رویا

 

که نمیشه آرزو کرد

 

تو رو تا یادمه از دور

 

از همین پنجره دیدم

 

بس که فاصله گرفتی

 

به پرستشت رسیدم...

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/21ساعت 9:30 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

 

 

از یادت می روم !

 

روزی شبیه به همان روزهایی که تمام یادت شده بود " من "...

 

روزهـا شبیه اند !

 

اما " تو " دیگر شبیه آن روزهـا نیستـی ...

 

نذر کرده ام که  از یادت پیاده بروم !

 

تنهـا اگـر تـو این بار بیـادم نیـایی ...

 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/19ساعت 10:2 صبح توسط سپیده نظرات ( ) |

 


  

 

دوری. . .


آزمــون دلـــهـاست !



یـــا دلتـــنگ مـی شــوی ؛



یـــا فــرامــوش ...

 


نوشته شده در شنبه 92/1/17ساعت 12:30 صبح توسط سپیده نظرات ( ) |

 

از خودم  یکـــ انبــاری ســاخــتـم



بـا ایـــن حرفهای تلنبــــار شــده...!!!



کـــاش مثـــل قــدیمهـــا بیـــای و بـگـی:



" اگـــه حرفاتـــُ بــه مـــن نگــــی بـــه  کـــــی بگـی ...؟!! "

 


نوشته شده در شنبه 92/1/10ساعت 5:32 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

دارم دیوونه تر میشم

 

همه روزا تو کابوسم

 

تو رو از دور می بینم

 

تو رو با گریه می بوسم

 

یه چند وقته

 

هوای تو

 

منو دیوونه تر کرده

 

چقدر گرمای این احساس میون بغض من سرده ....

 

 


نوشته شده در یکشنبه 91/12/27ساعت 10:54 عصر توسط سپیده نظرات ( ) |

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

دلم بهانه ات را می گیرد ...

 

چقدر امروز حس می کنم نبودنت را ...

 

صدایت در گوشم می پیچد

 

و من می گویم :

 

" جانم ؟... مرا صدا کردی ؟! "


نوشته شده در پنج شنبه 91/12/24ساعت 11:12 صبح توسط سپیده نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak