من در این خلوت خاموش و سکوت پرم از دلتنگی و گرفته است دلم و چه درد آور و آرام و حزین هجر چشمان قشنگ تو مرا می شکند ای تو در وسعت قلبم جاری تو کدامین غزل عاطفه را می خوانی که زوایای دلم آشنایند صمیمیت آواز تو را گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی ! روزی که به دنیا آمدی... یک نفر بودی برای یک دنیا ولی حالا... یک دنیا هستی مال من… این هــــوا ، هـــــوای ـ خوبی است برای ...! تمومـــــــــــه ساعتا رو بی تو داغونــــــــــــــم تمومه عمـــــــــــــــــــــرمو یاد تو می مونم نمی دونی که چه حالی داره قلبــــــم نمی دونی که چه بغضی تو گلومــــه نمی دونی که چه بی قرار و گریونــــــــم وقتی دونه دونه عکسام رو به رومه نمـــــــــی دونـــــی چقدر دستاتو کــــــــم دارم نمی دونـــــــی چقدر تنهایی بی رحمـــــــــه ... 
رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم
دَســتــهــایِ تـــُـو . . .
و رویِ آن دســت مــیــکــشــم . . .
د لـــتـــنـــگ بودن !...
من بغــــض هایم را با روح ـ زخمیم می آورم ..!
تو آغــــــوشت را ...
با بــــــوسه هایت ...
بگــــــــــذار دست کشیدن از تــــو همچنان غیر ـ ممکن باشــــد !
| Design By : Pichak |
کاش می شد سرنوشت خویش را از سر نوشت کاش می شد اندکی از تاریخ را بهتر نوشت کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
